امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Protrude

prəˈtruːd prəˈtruːd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    protruded
  • شکل سوم:

    protruded
  • سوم‌شخص مفرد:

    protrudes
  • وجه وصفی حال:

    protruding

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
برآمدگی داشتن، جلو‌آمده بودن، تحمیل کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- protruding teeth
- دندان‌های جلو آمده
- The revolver's barrel protruded from his pocket.
- لوله‌ی هفت‌تیر از جیبش بیرون زده بود.
- a man with protruding eyes
- مردی با چشم‌های بیرون‌زده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد protrude

  1. verb stick out
    Synonyms: beetle, bulge, butt out, come through, distend, extend, extrude, jut, jut out, obtrude, overhang, point, poke, pop, pouch, pout, project, shoot out, stand out, start, stick up, swell
    Antonyms: depress, sink

ارجاع به لغت protrude

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «protrude» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/protrude

لغات نزدیک protrude

پیشنهاد بهبود معانی