ترجمه و بهبود متون فارسی و انگلیسی با استفاده از هوش مصنوعی (AI)

Proximal

ˈprɑːksəməl ˈprɑːksəməl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    پزشکی کالبدشناسی نزدیک به مرکز، پروگزیمال (بدن یا به نقطه‌ی اتصال یک استخوان یا ماهیچه)
    • - The brachial artery is located on the proximal side of the upper arm.
    • - شریان بازویی در سمت پروگزیمال بازو قرار دارد.
    • - The proximal phalanges are the bones closest to the wrist in the hand.
    • - فالانژهای نزدیک به مرکز نزدیک‌ترین استخوان‌ها به مچ دست هستند.
  • adjective
    نزدیک
    • - The proximal relationship between the two countries led to increased cooperation.
    • - روابط نزدیک بین این دو کشور منجر به افزایش همکاری‌ها شد.
    • - The proximal location of the store made it convenient for customers to access.
    • - موقعیت مکانی نزدیک این فروشگاه، دسترسی به آن را برای مشتریان راحت کرده است.
  • adjective
    (دندان‌پزشکی) مجاور، پروگزیمال (ویژگی سطحی از دندان که در مقابل سطحی از دندان کناری خود قرار دارد)
    • - The proximal surfaces of the tooth were cleaned by the dentist.
    • - دندان‌پزشک سطوح پروگزیمال دندان را تمیز کرد.
    • - The cavity was located on the proximal surface of the molar.
    • - حفره روی سطح مجاور دندان آسیاب بزرگ قرار داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد proximal

  1. adjective Situated nearest to point of attachment or origin
    Antonyms: distal

ارجاع به لغت proximal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «proximal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ تیر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/proximal

لغات نزدیک proximal

پیشنهاد بهبود معانی