ترجمه و بهبود متون فارسی و انگلیسی با استفاده از هوش مصنوعی (AI)

Pucker

ˈpʌkər ˈpʌkə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun adverb
    ( puchery ) چروک، چین، جمع‌شدگی، چروک شدن، درهم کشیدن
    • - He puckered up his lips for a kiss.
    • - لب‌های خود را برای بوسه غنچه کرد.
    • - I puckered my lips into a whistle.
    • - لب‌های خود را برای سوت‌زدن جمع کردم.
    • - As soon as she heard Shemr's name, her face puckered.
    • - تا اسم شمر را شنید، چهره‌اش چین افتاد.
    • - Zary was wearing a puckered blouse.
    • - زری یک بلوز چروکیده پوشیده بود.
    • - the puckers around the old woman's mouth
    • - چین و چروک دور دهان آن پیرزن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد pucker

  1. noun wrinkle
    Synonyms: crease, crinkle, crumple, fold, furrow, plait, ruck, ruckle
    Antonyms: smoothness
  2. verb draw together; wrinkle
    Synonyms: cockle, compress, condense, contract, crease, crinkle, crumple, fold, furrow, gather, knit, purse, ruckle, ruck up, ruffle, screw up, squeeze, tighten
    Antonyms: open, smooth

Phrasal verbs

  • pucker up

    غنچه کردن (لب)، لب‌ها را جمع کردن (مثلاً برای بوسیدن)

ارجاع به لغت pucker

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pucker» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ تیر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pucker

لغات نزدیک pucker

پیشنهاد بهبود معانی