معنی pullulate به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈpʌljʊleɪt ˈpʌljʊleɪt

معنی‌ها

verb - intransitive

جوانه زدن، رستن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

verb - intransitive

(به‌سرعت) تولید مثل کردن، پر زاد و ولد بودن

verb - intransitive

غلغله زدن، هجوم آوردن، سر (کسی) ریختن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pullulate

verb To be abundantly filled or richly supplied

Synonyms: teem, swarm, abound, bristle, crawl, flow, pour, overflow, stream
verb Produce buds, branches, or germinate

Synonyms: shoot, spud, germinate, bourgeon, burgeon forth, sprout

ارجاع به لغت pullulate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «pullulate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pullulate

لغات نزدیک pullulate

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند