امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pulp

pʌlp pʌlp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    pulps

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb
مغز ساقه، مغز نیشکر، خمیر کاغذ، حالت خمیری، جسم خمیر‌مانند، به‌صورت تفاله درآوردن، گوشتالو شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- the pulp from which they make paper
- خمیری که از آن کاغذ می‌سازند
- wood pulp
- خمیر چوب
- orange pulp
- گوشت پرتقال
- pulp fiction
- داستان‌های مبتذل
- You must first pulp the tomato and them boil it.
- اول باید گوجه‌فرنگی را له بکنی و سپس آن را بجوشانی.
- Three kids ganged up on him and beat him to a pulp.
- سه پسر سر او ریختند و او را له و لورده کردند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pulp

  1. adjective cheap, vulgar, especially regarding reading material
    Synonyms: lurid, mushy, rubbish, sensational, trash, trashy
    Antonyms: clean, moral, nice
  2. noun flesh of plant, animal
    Synonyms: batter, curd, dough, grume, jam, marrow, mash, mush, pap, paste, pomace, poultice, sarcocarp, semisolid, soft part, sponge, triturate
  3. verb mash, pulverize
    Synonyms: bruise, coagulate, crush, gelatinate, macerate, squash, triturate

Idioms

  • beat to a pulp

    1- خمیر کردن، له کردن 2- کتک مفصل زدن، له و په کردن

ارجاع به لغت pulp

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pulp» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pulp

لغات نزدیک pulp

پیشنهاد بهبود معانی