امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Put Off

American: pʊtˈɒf British: pʊtɒf
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

phrasal verb B1
عقب انداختن، موکول کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
phrasal verb
ناراحت کردن، دلسرد کردن، متالم کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد put off

  1. phrasal verb defer, delay
    Synonyms: adjourn, dally, dawdle, dillydally, drag one’s feet, hold off, hold over, lag, lay over, linger, loiter, poke, postpone, prorogue, put back, reschedule, retard, shelve, stay, suspend, tarry, trail
    Antonyms: accomplish, achieve, carry out, do, succeed
  2. phrasal verb Procrastinate
  3. phrasal verb Distract; to disturb the concentration of
  4. phrasal verb Cause to dislike; to discourage (from doing)

ارجاع به لغت put off

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «put off» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/put off

پیشنهاد بهبود معانی