معنی put in practice به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

معنی

phrasal verb

اجرا کردن، عملی کردن

مترادف و متضاد put in practice

phrasal verb Make (something) a practical reality

ارجاع به لغت put in practice

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «put in practice» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/put-in-practice

لغات نزدیک put in practice

- put in mind
- put in one's two cent's worth
- put in practice
- put into practice
- put it on

پیشنهاد بهبود معانی