امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Quaint

kweɪnt kweɪnt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    quainter
  • صفت عالی:

    quaintest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
خیلی ظریف، از روی مهارت، عجیب و جالب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- her quaint accent delighted the audience.
- لهجه‌ی غیرعادی او شنوندگان را محظوظ کرد.
- They still keep some quaint old customs.
- آن‌ها هنوز برخی رسوم جالب را نگه می‌دارند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد quaint

  1. adjective strange, odd
    Synonyms: bizarre, curious, droll, eccentric, erratic, fanciful, fantastic, freakish, freaky, funny, idiosyncratic, laughable, oddball, offbeat, off the beaten track, original, outlandish, peculiar, queer, singular, special, unusual, weird, whimsical
    Antonyms: common, conventional, regular, usual
  2. adjective old-fashioned; nostalgically attractive
    Synonyms: affected, ancient, antiquated, antique, archaic, artful, baroque, captivating, charming, colonial, curious, cute, enchanting, fanciful, Gothic, ingenious, old-world, picturesque, pleasing, Victorian, whimsical
    Antonyms: current, new, new-fangled, up-to-date

ارجاع به لغت quaint

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «quaint» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/quaint

لغات نزدیک quaint

پیشنهاد بهبود معانی