امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Queue

kjuː kjuː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    queued
  • شکل سوم:

    queued
  • سوم شخص مفرد:

    queues
  • وجه وصفی حال:

    queuing
  • شکل جمع:

    queues

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
صف، صف اتوبوس و غیره
- We stood in the queue for bread.
- در صف نان ایستادیم.
- a queue of cars
- یک صف اتومبیل
- the long queue of people in front of the store
- صف طولانی مردم در جلو فروشگاه
verb - transitive countable
صف بستن، در صف گذاشتن
verb - intransitive countable
در صف ایستادن
- People were queuing up to buy sugar.
- مردم برای خرید شکر در صف می‌ایستادند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد queue

  1. noun sequence
    Synonyms: chain, concatenation, echelon, file, line, order, progression, rank, row, series, string, succession, tail, tier, train
    Antonyms: disorganization

ارجاع به لغت queue

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «queue» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/queue

لغات نزدیک queue

پیشنهاد بهبود معانی