امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Quicky

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

( quickie ) چیزی که به‌سرعت انجام شود

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد quicky

  1. noun Hurried repair
    Synonyms: band-aid, quick-fix, quickie

ارجاع به لغت quicky

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «quicky» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/quicky

لغات نزدیک quicky

پیشنهاد بهبود معانی