امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Quiddity

    ˈkwɪdɪtiː ˈkwɪdɪtɪ
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun uncountable
    چیستی، ذات، ماهیت، جوهره

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    - The quiddity of her personality is her strong sense of empathy towards others.
    - جوهره‌ی شخصیت او احساس همدلی زیادش با دیگران است.
    - The quiddity of the problem lies in its complexity.
    - ماهیت این مشکل در پیچیدگی آن است.
    noun uncountable
    حرف الکی، بحث بی‌نتیجه
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد quiddity

    1. noun An evasion of the point of an argument by raising irrelevant distinctions or objections
      Synonyms: quibble, cavil
    2. noun The essence that makes something the kind of thing it is and makes it different from any other
      Synonyms: haecceity

    ارجاع به لغت quiddity

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «quiddity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/quiddity

    لغات نزدیک quiddity

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار