امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Quote

kwoʊt kwəʊt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    quoted
  • شکل سوم:

    quoted
  • سوم‌شخص مفرد:

    quotes
  • وجه وصفی حال:

    quoting
  • شکل جمع:

    quotes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive C1
استناد، نقل‌قول، نقل کردن، از زبان کسی نقل کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- to quote Ferdowsi
- بازگویه کردن فردوسی
- He quoted two passages from the Bible.
- او دو قطعه از انجیل را نقل‌قول کرد.
- Don't quote me on that.
- از زبان من نقل نکن، از من نشنیده بگیر.
- She is quoted as saying...
- ازش نقل می‌کنند که گفته است...، می‌گویند که گفته است...، نقل است که گفته است...
verb - transitive
نقل قول کردن، بازگویه کردن، واگویه کردن
- Please don't quote what I said!
- لطفاً آنچه را که گفتم بازگو نکن!
verb - transitive
اقتصاد قیمت سهام (و غیره) را ذکر کردن، مظنه دادن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد quote

  1. verb repeat something spoken, written by another
    Synonyms: adduce, attest, cite, detail, excerpt, extract, instance, name, paraphrase, parrot, proclaim, recall, recite, recollect, reference, refer to, retell
  2. noun repetition of something spoken or written by someone
    Synonyms: citation, citing, cutting, excerpt, extract, passage, quote, recitation, reference, saying, selection
  3. noun financial estimate
    Synonyms: bid, bid price, charge, cost, current price, figure, market price, price, price named, published price, quote, rate, stated price, tender

لغات هم‌خانواده quote

  • noun
    quotation, quote
  • verb - intransitive
    quote

ارجاع به لغت quote

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «quote» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/quote

لغات نزدیک quote

پیشنهاد بهبود معانی