امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Rabid

ˈræbəd / / ˈreɪ- ˈræbəd / / ˈreɪ-
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

بداخلاق، متعصب، خشمگین، هار، وابسته به هاری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a rabid dog
- سگ هار
- He was rabid in his hatred of his rival.
- دیوانه‌وار از حریف خود متنفر بود.
- a rabid football fan
- کسی که دیوانه‌ی فوتبال است
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rabid

  1. adjective very angry; maniacal
    Synonyms: berserk, bigoted, bitten, corybantic, crazed, crazy, delirious, deranged, enthusiastic, extreme, extremist, fanatical, fervent, flipped, foaming at the mouth, frantic, freaked out, frenetic, frenzied, furious, hot, infuriated, insane, intemperate, intolerant, irrational, keen, mad, mad-dog, narrow-minded, nutty, obsessed, overboard, poisoned, radical, raging, revolutionary, sick, sizzling, smoking, steamed up, ultra, ultraist, violent, virulent, wild, zealous
    Antonyms: delighted, happy, pleased

ارجاع به لغت rabid

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rabid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rabid

لغات نزدیک rabid

پیشنهاد بهبود معانی