امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Radiate

ˈreɪdieɪt ˈreɪdieɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    radiated
  • شکل سوم:

    radiated
  • سوم‌شخص مفرد:

    radiates
  • وجه وصفی حال:

    radiating
  • صفت تفضیلی:

    more radiate
  • صفت عالی:

    most radiate

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive adjective adverb
تابیدن، پرتو افکندن، شعاع افکندن، متشعشع شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The sun radiates light and heat.
- خورشید نور و گرما ساطع می‌کند.
- Then those compressed masses began radiating as stars.
- سپس آن توده‌های فشرده همچون ستارگان شروع به رخشیدن کردند.
- Light radiates.
- نور می‌تابد.
- Heat radiates.
- گرما ساطع می‌شود.
- streets radiating from the square
- خیابان‌هایی که از میدان منشعب می‌شوند
- The wrinkles radiating from the corners of her eyes.
- چین‌هایی که از گوشه‌ی چشم‌های او منشعب (پرافکن) می‌شود.
- Kindness radiated from her eyes.
- محبت از چشمانش می‌بارید.
- His face radiated courage and confidence.
- شجاعت و اعتماد در چهره‌اش تجلی می‌کرد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد radiate

  1. verb give off; scatter
    Synonyms: afford, beam, branch out, broadcast, circulate, diffuse, disseminate, distribute, diverge, emanate, emit, expand, give out, gleam, glitter, illumine, irradiate, issue, light up, pour, proliferate, propagate, ramble, ramify, send out, shed, shine, shoot out, spread, spread out, sprinkle, strew, throw out, transmit, yield
    Antonyms: collect, gather

ارجاع به لغت radiate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «radiate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/radiate

لغات نزدیک radiate

پیشنهاد بهبود معانی