امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Radiolocation

ˌreɪdiːoʊloʊˈkeɪʃən ˈreɪdɪəʊləʊˈkeɪʃən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
(به‌کار بردن رادار برای یافتن مکان و جهت حرکت) جایابی راداری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد radiolocation

  1. noun Measuring instrument in which the echo of a pulse of microwave radiation is used to detect and locate distant objects
    Synonyms: radar, microwave radar, radio detection and ranging

ارجاع به لغت radiolocation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «radiolocation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/radiolocation

لغات نزدیک radiolocation

پیشنهاد بهبود معانی