امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Ragged

ˈræɡɪd ˈræɡɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
زبر، خشن، ناصاف، ناهموار، ژنده، کهنه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- a ragged shirt
- پیراهن ژنده
- a ragged flag
- پرچم پاره‌پوره
- the ragged edge of the broken glass
- لبه‌ی ناصاف لیوان شکسته
- ragged hair
- موی ژولیده
- a ragged style
- سبک ناموزون
- the ragged voice of a man with a sore throat
- صدای خشن مردی که گلودرد دارد
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ragged

  1. adjective worn-out; in shreds
    Synonyms: badly dressed, badly worn, battered, broken, contemptible, crude, desultory, dilapidated, dingy, disorganized, down at the heel, fragmented, frayed, frazzled, full of holes, in holes, in rags, in tatters, irregular, jagged, mean, moth-eaten, notched, patched, poor, poorly made, rent, rough, rugged, scraggy, seedy, serrated, shabby, shaggy, shoddy, shredded, tacky, tattered, tatty, threadbare, torn, uneven, unfinished, unkempt, unpressed, worse for wear
    Antonyms: even, kempt, new, smooth

Collocations

  • run ragged

    کاملاً خسته کردن، وامانده کردن، از پا انداختن

ارجاع به لغت ragged

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ragged» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ragged

لغات نزدیک ragged

پیشنهاد بهبود معانی