امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Raging

ˈreɪdʒɪŋ ˈreɪdʒɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    raged
  • شکل سوم:

    raged
  • سوم‌شخص مفرد:

    rages

معنی

adverb
طغیان‌کننده، سخت، شدید، خشمناک، ژیان، غرنده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد raging

  1. adjective violent; mad
    Synonyms: angry, at boiling point, bent, bent out of shape, beside oneself, blowing a gasket, blowing one’s top, blustering, blustery, boiling mad, boiling over, enraged, fit to be tied, frenzied, fuming, furious, going ape, incensed, infuriated, irate, mad as a hornet, on the warpath, rabid, ranting and raving, raving, raving mad, rough, seeing red, seething, stormy, tempestuous, throwing a fit, turbulent, wild
    Antonyms: delighted, giddy, gleeful, happy

ارجاع به لغت raging

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «raging» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/raging

لغات نزدیک raging

پیشنهاد بهبود معانی