معنی raise money به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

collocation

جمع‌آوری پول، جمع‌آوری کمک‌ مالی، گردآوری اعانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- our campaign's main purpose is to raise money.

- هدف اصلی کمپین ما جمع‌آوری کمک مالی است.

- we raise money for unfortunate people.

- ما برای افراد بی‌بضاعت کمک مالی جمع‌آوری می‌کنیم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد raise money

collocation put together money

Synonyms: collect money, gather money

ارجاع به لغت raise money

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «raise money» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/raise-money

لغات نزدیک raise money

- raise a number by the power of another number
- raise cain
- raise money
- raise one's eyebrows (at something)
- raise one's hand to (or against) someone

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی