امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Rancid

ˈrænsɪd ˈrænsɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more rancid
  • صفت عالی:

    most rancid

معنی

adjective
ترشیده، بوگرفته، بادخورده، فاسد، نامطبوع، متعفن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rancid

  1. adjective rotten, strong-smelling
    Synonyms: bad, carious, contaminated, curdled, decomposing, disagreeable, disgusting, evil-smelling, feculent, fetid, foul, frowzy, fusty, gamy, high, impure, loathsome, malodorous, moldy, musty, nasty, nidorous, noisome, noxious, off, offensive, olid, polluted, putrefactive, putrefied, putrescent, putrid, rank, reeky, repulsive, sharp, smelly, sour, soured, stale, stinking, strong, tainted, turned, unhealthy, whiffy
    Antonyms: perfumed, sweet

ارجاع به لغت rancid

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rancid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rancid

لغات نزدیک rancid

پیشنهاد بهبود معانی