معنی ranger به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈreɪndʒər ˈreɪndʒə

معنی

noun

جنگل‌بان، تفنگ‌دار سواره، هنگ‌سوار، ولگرد خانه‌به‌دوش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ranger

noun Forester

Synonyms: forest ranger, fire warden, game-warden, woodsman
noun Trooper

Synonyms: soldier, mounted police officer, policeman, patrolman, policewoman, texas ranger, commando, rover, guard, trooper, wanderer, warden
noun An official who is responsible for managing and protecting an area of forest

Synonyms: fire warden, forest-fire-fighter

ارجاع به لغت ranger

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «ranger» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ranger

لغات نزدیک ranger

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

glasses glass ticket taxi wheel boat water pail cafe trousers bedroom table nose bird elephant box money towel