امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Rapid

ˈræpɪd ˈræpɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    rapids
  • صفت تفضیلی:

    rapider
  • صفت عالی:

    rapidest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
تند، سریع، تندرو، سریع‌العمل، چابک link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- a rapid train
- قطار تندرو
- a rapid movement
- حرکت سریع
- rapid growth
- رشد سریع
- rapid pulse
- نبض تند
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rapid

  1. adjective very quick
    Synonyms:
    fast quick speedy swift brisk prompt express nimble agile fleet active lively flying hurried hasty expeditious ready spry fleet of foot light-footed accelerated quickened double time on the double expeditive mercurial breakneck winged precipitate screaming really rolling like a house on fire in nothing flat quick as a wink
    Antonyms:
    slow leisurely slack languishing

Collocations

  • in rapid succession

    تند و پی‌در‌پی، بلافاصله یکی پس از دیگری

ارجاع به لغت rapid

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rapid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rapid

لغات نزدیک rapid

پیشنهاد بهبود معانی