امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Reaction

riˈækʃn riˈækʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    reactions

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
واکنش، عکس‌العمل، انعکاس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- What reaction did she show when you proposed to her?
- وقتی از او خواستگاری کردی چه واکنشی نشان داد؟
- The dog's reaction to the loud noise was to hide under the bed.
- واکنش سگ به صدای بلند قایم شدن زیر تخت بود.
- a severe reaction
- واکنش شدید
- the body's reaction to this drug
- واکنش بدن در برابر این دارو
- the reaction between the individual and the society
- اثر متقابل فرد و اجتماع
- the reaction of acid and base
- واکنش اسید و باز
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد reaction

  1. noun response
    Synonyms: acknowledgment, answer, attitude, backfire, backlash, back talk, boomerang, comeback, compensation, counteraction, counterbalance, counterpoise, double-take, echo, feedback, feeling, hit, kick, kickback, knee-jerk, lip, opinion, reagency, rebound, reception, receptivity, reciprocation, recoil, reflection, reflex, rejoinder, repercussion, reply, retort, return, reverberation, revulsion, sass, snappy comeback, take, vibes, wisecrack
    Antonyms: cause, question
  2. noun political conservativism
    Synonyms: backlash, backsliding, counterrevolution, obscurantism, regression, relapse, retreat, retrenchment, retrogression, right, right wing, status quo, Toryism, withdrawal

Collocations

لغات هم‌خانواده reaction

ارجاع به لغت reaction

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «reaction» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/reaction

لغات نزدیک reaction

پیشنهاد بهبود معانی