امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Reasonableness

ˈriːznəblnəs ˈriːznəblnəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
منطقی بودن، معقولیت، معقول بودن، عقلانیت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- There was a sweet reasonableness in her voice.
- معقولیتی مطبوع در نظرش وجود داشت.
- They must assess the reasonableness of an employer sacking a worker for sending an email which is critical of a manager.
- آن‌ها باید منطقی بودن اخراج کارگر توسط کارفرما به‌دلیلِ ارسال ایمیل انتقادی به مدیر را ارزیابی کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد reasonableness

  1. noun The state of having good sense and sound judgment
    Synonyms: rationality, reason
  2. noun The property of being moderate in price or expenditures
    Synonyms: moderateness, modestness
  3. noun The quality of being plausible or acceptable to a reasonable person
    Synonyms: tenability, tenableness

لغات هم‌خانواده reasonableness

ارجاع به لغت reasonableness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «reasonableness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/reasonableness

لغات نزدیک reasonableness

پیشنهاد بهبود معانی