امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Reconstitute

riːˈkɑːnstɪtuːt riːˈkɒnstɪtjuːt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - transitive
به‌هم پیوستن، سر هم دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد reconstitute

  1. verb Construct or form anew or provide with a new structure
    Synonyms: restructure

ارجاع به لغت reconstitute

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «reconstitute» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/reconstitute

لغات نزدیک reconstitute

پیشنهاد بهبود معانی