معنی referendum به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˌrefəˈrendəm ˌrefəˈrendəm

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

همه‌پرسی، رفراندوم (مراجعه به آرا و افکار عمومی برای رد و قبول امری)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- The Brexit referendum in 2016 resulted in the United Kingdom leaving the European Union.

- همه‌پرسی برگزیت در سال ۲۰۱۶ منجر به خروج بریتانیا از اتحادیه‌ی اروپا شد.

- The citizens of Switzerland have the right to call for a referendum on any issue if they can gather enough signatures.

- شهروندان سوئیس در صورتی که بتوانند امضای کافی جمع‌آوری کنند، حق دارند در مورد هر موضوعی خواستار برگزاری رفراندوم شوند.

- The government is planning to hold a referendum on the issue of immigration.

- حکومت در حال برنامه‌ریزی برای برگزاری رفراندوم در مورد موضوع مهاجرت است.

- The Spanish government deemed the referendum of Catalonia illegal.

- دولت اسپانیا همه‌پرسی کاتالونیا را غیرقانونی دانست.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد referendum

noun The act of choosing by votes

Synonyms: election, poll, vote, plebiscite, choice, mandate

ارجاع به لغت referendum

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «referendum» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/referendum

لغات نزدیک referendum

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند