امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Reflex

ˈriːfleks ˈriːfleks
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adjective adverb
بازتاب، واکنش، عکس‌العمل غیرارادی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- a boxer with exceptional reflexes
- یک مشت‌زن باسرعت عمل استثنایی
- reflex current in a river
- جریان معکوس در رودخانه
- a stem with reflex leaves
- ساقه‌ای با برگ‌های برگشته
- a reflex effect
- اثر بازتابشی
- The reflex consequence of inflation is the lowering of monetary value.
- پیامد واکنشی تورم، کم شدن ارزش پول است.
- reflexed petals
- گلبرگ‌های خمیده
- When we are cold we shiver; this is a reflex action.
- وقتی سردمان می‌شود می‌لرزیم؛ این یک عمل غیرارادی (یا پس‌کنش) است.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد reflex

  1. adjective Acting or happening without apparent forethought, prompting, or planning
    Synonyms: automatic, involuntary, spontaneous, mechanical, impulsive, unthinking, instinctive, habitual, unpremeditated, reflexive
  2. noun An automatic instinctive unlearned reaction to a stimulus
    Synonyms: reflex-response, reflex action, instinctive reflex, innate reflex, inborn reflex, unconditioned reflex, physiological reaction
  3. noun Imitative reproduction, as of the style of another
    Synonyms: echo, imitation, reflection, repetition

Collocations

  • reflex action

    عمل غیرارادی، حرکت غیرارادی

ارجاع به لغت reflex

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «reflex» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/reflex

لغات نزدیک reflex

پیشنهاد بهبود معانی