امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Refuge

    ˈrefjuːdʒ ˈrefjuːdʒ
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      refuges

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun adverb C2
    پناه، پناهگاه، ملجأ، پناهندگی، تحصن، پناه دادن، پناه بردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - to give refuge
    - پناه دادن
    - to seek refuge
    - پناه بردن
    - God is my protector and refuge, whom should I fear!
    - خداوند پشت و پناه من است؛ از که بترسم!
    - It was raining; therefore, we found refuge in a cave.
    - باران می‌آمد، بنابراین به غاری پناه بردیم.
    - (S.Johnson) patriotism is the last refuge of a scoundrel.
    - میهن‌پرستی آخرین دستاویز آدم‌های رذل است.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد refuge

    1. noun place to hide, have privacy
      Synonyms: ambush, anchorage, asylum, cover, covert, den, escape, exit, expedient, fortress, harbor, harborage, haven, hideaway, hideout, hiding place, hole, home, immunity, ivory tower, makeshift, opening, outlet, port, preserve, protection, recourse, resort, resource, retreat, safe place, sanctuary, security, shelter, shield, stopgap, stronghold, way out

    ارجاع به لغت refuge

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «refuge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/refuge

    لغات نزدیک refuge

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی