امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Regime

reɪˈʒiːm reɪˈʒiːm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    regimes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C2
رژیم، نظام (‌حکومتی)، سازگان اجتماعی یا سیاسی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The appropriation of the property of those who were against his regime.
- تصاحب (غیر قانونی) اموال کسانی که با حکومت او مخالف بودند.
- the most beneficent political regime in the world
- خیرخواهانه‌ترین نظام سیاسی جهان
- a new regime
- حکومت تازه‌روی‌کارآمده
- the communist regime
- رژیم کمونیستی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد regime

  1. noun leadership of organization
    Synonyms: administration, dynasty, establishment, government, incumbency, management, pecking order, reign, rule, system, tenure

ارجاع به لغت regime

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «regime» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/regime

لغات نزدیک regime

پیشنهاد بهبود معانی