امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Reimbursement

ˌriəmˈbɜːrsmənt ˌriːɪmˈbɜːsmənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable formal
بازپرداخت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- I submitted my medical bills to the insurance company for reimbursement.
- صورت‌حساب‌های پزشکی خود را برای بازپرداخت به شرکت بیمه ارسال کردم.
- The insurance policy provides reimbursement for medical expenses up to a certain limit.
- بیمه‌نامه هزینه‌های درمانی را تا سقف معینی بازپرداخت می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد reimbursement

  1. noun Something to make up for loss or damage
    Synonyms: compensation, restitution, recompense, amends, indemnification, indemnity, offset, remuneration, quittance, redress, reparation, repayment, requital, satisfaction, setoff

ارجاع به لغت reimbursement

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «reimbursement» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/reimbursement

لغات نزدیک reimbursement

پیشنهاد بهبود معانی