امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Reinsman

ˈreɪnz.mən ˈreɪnz.mən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
اسب‌سوار، سوارکار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- He aspired to become the best reinsman in the region.
- او آرزو داشت که به بهترین سوارکار منطقه تبدیل شود.
- The skilled reinsman guided the horses through the winding path.
- اسب‌سوار ماهر اسب‌ها را در مسیر پرپیچ‌وخم هدایت کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت reinsman

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «reinsman» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/reinsman

لغات نزدیک reinsman

پیشنهاد بهبود معانی