امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Remonstrate

rɪˈmɑːnstreɪt ˈremənstreɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive
تعرض کردن، با تعرض و نکوهش گفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- to remonstrate against cruelty to animals
- علیه ظلم به حیوانات اعتراض کردن
- I remonstrated with him concerning his dishonesty.
- او را به‌دلیل ناراستی سرزنش کردم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد remonstrate

  1. verb argue against
    Synonyms: animadvert, blame, censure, challenge, combat, complain, criticize, decry, demur, deprecate, disapprove, disparage, dispute, dissent, except, expostulate, fight, find fault, frown upon, inveigh, kick, nag, object, oppose, pick at, protest, rain, recriminate, resist, scold, sound off, take exception, take issue, withstand
    Antonyms: agree, concede, give in

ارجاع به لغت remonstrate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «remonstrate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/remonstrate

لغات نزدیک remonstrate

پیشنهاد بهبود معانی