امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Rend

rend rend
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adverb
پاره کردن، چاک زدن، دریدن، کندن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The lion rent its prey to pieces.
- شیر طعمه‌ی خود را از هم درید.
- a tree rent by lightning
- درختی که آذرخش آن را در هم کوبیده است
- His cry rent the silence of the night.
- فریادش سکوت شب را شکست.
- to rend one's garment
- جامه‌ی خود را دریدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rend

  1. verb To separate or pull apart by force
    Synonyms: rip, rive, split, tear, break, cleave, crack, cut, disintegrate, disrupt, run, disturb, divide, fracture, lacerate, mangle, pierce, pull, rupture, separate, sever, shatter, slit, sunder, wrest
  2. verb Tear or be torn violently
    Synonyms: rip, tear, sever, sunder, rive, pull
  3. verb To tear or split apart or into pieces violently.
    Synonyms: tear

ارجاع به لغت rend

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rend» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rend

لغات نزدیک rend

پیشنهاد بهبود معانی