امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Resin

ˈrezɪn ˈrezɪn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - transitive
( resinate ) صمغ کاج، انگم کاج، راتیانه، رزین، صمغ، با صمغ پوشاندن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد resin

  1. noun Any of a class of solid or semisolid viscous substances obtained either as exudations from certain plants or prepared by polymerization of simple molecules
    Synonyms: gum, pitch, copal, rosin, epoxy, acrylic, aloe, amber, balm, balsam, colophony, mastic, elemi, frankincense, gum-arabic, lac, myrrh, olibanum, ammoniac, bassorin, shellac, syrup, amyrin, tar, dammar, tolu, euphorbium, carrageenin, guaiac, guaiacum, labdanum, gum-lac, sagapenum, sandarac, storax, tragacanth, gutta-percha

ارجاع به لغت resin

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «resin» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/resin

لغات نزدیک resin

پیشنهاد بهبود معانی