امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Resurgent

    rɪˈsɜrːdʒnt rɪˈsɜːdʒnt
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective
    طغیان‌کننده، بازخیزگر

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - the resurgent life of spring
    - حیات احیاشونده‌ی بهاران
    - Nationalism is a resurgent force.
    - ملیت‌گرایی، نیرویی بازخیز است.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد resurgent

    1. adjective Rising again as to new life and vigor
      Synonyms: renascent

    ارجاع به لغت resurgent

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «resurgent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/resurgent

    لغات نزدیک resurgent

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی