امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Reunion

riːˈjuːnjən riːˈjuːnjən
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    reunions

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun C2
باز پیوست، به‌هم‌پیوستگی، تجدید دیدار، تجدید جلسه
- a reunion of my classmates after thirty years
- تجدیددیدار هم‌کلاسی‌های من پس از سی سال
- a family reunion
- گردهمایی خانوادگی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد reunion

  1. noun social gathering
    Synonyms: assembly, get-together, homecoming, making up, reconciliation, reuniting

ارجاع به لغت reunion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «reunion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/reunion

لغات نزدیک reunion

پیشنهاد بهبود معانی