امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Rick

rɪk rɪk rɪk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - transitive
پیچ‌خوردگی، پیچ، کومه کردن، کومه، پشته، توده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rick

  1. verb Twist suddenly so as to sprain
    Synonyms: twist, sprain, wrench, turn, wrick
  2. noun A painful muscle spasm especially in the neck or back (`rick' and `wrick' are British)
    Synonyms: crick, kink, wrick
  3. noun A stack of hay
    Synonyms: haystack, hayrick

ارجاع به لغت rick

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rick» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rick

لغات نزدیک rick

پیشنهاد بهبود معانی