امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Righter

American: ˈraɪtər British: ˈraɪtə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت عالی:

    rightest

معنی

دادگستر، مصلح

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد righter

  1. adjective Designating the side intended for show
    Synonyms: cleaner
  2. adjective Conforming to accepted standards
    Synonyms: seemlier, nicer, decenter, comelier
  3. adjective Sane, healthy
    Synonyms: sounder, wiser, heartier, healthier, haler, fitter
    Antonyms: madder, unhealthier
  4. adjective Most suitable or right for a particular purpose
    Synonyms: fitter, happier, riper, apter, better
  5. adjective In conformance with justice or law or morality
    Synonyms: truer, timelier, seemlier, juster
    Antonyms: center, corrupter
  6. adjective Correct
    Synonyms: truer
  7. adjective Consistent with prevailing or accepted standards or circumstances
    Synonyms: juster, fitter

ارجاع به لغت righter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «righter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/righter

لغات نزدیک righter

پیشنهاد بهبود معانی