امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Rimple

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive
(نادر) چروک، چین، چروکیدگی، خط اتو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
noun verb - transitive verb - intransitive
رجوع شود به: riff
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rimple

  1. noun A line or an arrangement made by the doubling of one part over another
    Synonyms: crease, crimp, crinkle, crumple, fold, pleat, plica, plication, pucker, ruck, rumple, wrinkle
  2. verb To make irregular folds in, especially by pressing or twisting
    Synonyms: crease, crimp, crinkle, crumple, rumple, wrinkle

ارجاع به لغت rimple

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rimple» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rimple

لغات نزدیک rimple

پیشنهاد بهبود معانی