معنی rinsing به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

American: ˈrɪnsɪŋ British: ˈrɪnsɪŋ

آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

گذشته‌ی ساده:
rinsed
شکل سوم:
rinsed
سوم‌شخص مفرد:
rinses

معنی‌ها

noun

(به‌طور معمول جمع) آبگونه (که با آن چیزی را آبشور می‌کنند)، مایع شستشو، شویه، محلول، آبمایه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

noun

(به‌طور معمول جمع) رجوع شود به: dregs

noun

(به‌طور معمول جمع) آبشویی، آبکشی، وضو

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rinsing

verb Clean with some chemical process

Synonyms: washing, soaking, gargling, cleaning, watering, laving, flushing, dousing, cleansing
noun The removal of soap with clean water in the final stage of washing

Synonyms: rinse

ارجاع به لغت rinsing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «rinsing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rinsing

لغات نزدیک rinsing

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند