امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Ripe

raɪp raɪp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    riper
  • صفت عالی:

    ripest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
رسیده، پخته، جا‌افتاده، بالغ، چیدنی، پرآب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- a ripe apple
- سیب رسیده
- ripe lips
- لب‌های پرطراوت
- ripe wine
- شراب جاافتاده
- ripe cheese
- پنیر عمل‌آمده
- a ripe scholar
- یک دانشمند باتجربه
- ripe wisdom
- عقل کامل
- a ripe time of life
- دوران کمال در زندگی
- He lived to the ripe age of ninety.
- تا سن پیشرفته‌ی نودسالگی زندگی کرد.
- a girl who is ripe for marriage
- دختری که آماده برای ازدواج است
- a boil ripe for lancing
- کورک آماده‌ی نیشتر زدن
- The time was ripe for a revolution.
- زمان برای انقلاب آماده بود.
- The company is ripe for change.
- شرکت مستعد دگرگونی است.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ripe

  1. adjective fully developed; experienced
    Synonyms: accomplished, adult, aged, completed, conditioned, consummate, enlightened, enriched, filled out, finished, fit, full, full-blown, full-fledged, fully grown, grown, grown-up, increased, informed, in readiness, judicious, learned, mature, matured, mellow, overdue, perfected, plump, prepared, prime, ready, ripened, sagacious, seasoned, skilled, skillful, sound, timely, usable, versed, well-timed, wise
    Antonyms: immature, inexperienced, undeveloped, unripe
  2. adjective favorable, ideal
    Synonyms: auspicious, opportune, right, suitable, timely
    Antonyms: inopportune, unfavorable, untimely

ارجاع به لغت ripe

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ripe» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ripe

لغات نزدیک ripe

پیشنهاد بهبود معانی