امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Rock The Boat

rɑk ðə boʊt rɒk ði bəʊt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

idiom informal C2
تنش ایجاد کردن، دردسر ایجاد کردن، آشوب درست کردن، وضع را به هم زدن، اغتشاش ایجاد کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Don't rock the boat until the negotiations are finished.
- دردسر ایجاد نکن تا مذاکرات به سرانجام برسد.
- Things are progressing well don't rock the boat.
- اوضاع دارد خوب پیش می‌رود، وضع را به هم نزن.
- There is no need to rock the boat , this situation is already too messy.
- نیاز نیست آشوب درست کنی، اوضاع به اندازه‌ی کافی آشفته است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rock the boat

  1. idiom do or say something that will upset people or cause problems, disturb the status quo
    Synonyms: cause trouble, challenge the status quo, complain, disagree, disturb, disturb the balance, make a stink, make a stink, make waves, make waves, not conform, object, protest, stir things up, stir things up, upset the apple cart, upset the apple cart
    Antonyms: contradict, disallow, disapprove, misunderstand, refuse, stop, defend, disagree, dissent, fight, reject

ارجاع به لغت rock the boat

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rock the boat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rock-the-boat

لغات نزدیک rock the boat

پیشنهاد بهبود معانی