امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Rollicking

    ˈrɑːlɪkɪŋ ˈrɑːlɪkɪŋ ˈrɒlɪkɪŋ
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective
    شاد و شنگول، سرزنده، سرگرم‌کننده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    - a rollicking adventure film
    - فیلم ماجراجویی سرگرم‌کننده
    - The play is described as "a rollicking tale about love and lust".
    - نمایشنامه را "داستانی سرزنده درمورد عشق و شهوت" خوانده‌اند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد rollicking

    1. adjective fun-loving, lively
      Synonyms: antic, boisterous, carefree, cavorting, cheerful, devil-may-care, exuberant, frisky, frolicsome, glad, happy, hearty, jaunty, jovial, joyful, joyous, lighthearted, merry, playful, rip-roaring, romping, spirited, sportive, sprightly
      Antonyms: serious, solemn

    ارجاع به لغت rollicking

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «rollicking» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rollicking

    لغات نزدیک rollicking

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی