امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Roommate

ˈruːmˌmeɪt / / ˈrʊm- ˈruːmˌmeɪt / / ˈrʊm-
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    roommates

معنی‌ها

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد roommate

  1. noun An associate who shares a room with you
    Synonyms: friend, roomie, flatmate, companion, bunkmate, bedfellow, tentmate, bunky, roomy

ارجاع به لغت roommate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «roommate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/roommate

لغات نزدیک roommate

پیشنهاد بهبود معانی