Rote
roʊt
rəʊt
آخرین به‌روزرسانی:
معنی و نمونه‌جمله
noun
صدای موج، عادت، کاری که از روی عادت بکنند، از روی عادت تکرار کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- از روی حافظه پاسخ دادن
مترادف و متضاد rote
-
noun Memorization by repetitionSynonyms: memory, routine, repetition, learning, automatic, instrument, learn, rote learning, list, memorizing, memorization, repeat, sound, system
Collocations
-
از روی حافظه (نه اندیشه و داوری)، طوطی‌وار، مانند بز اخوش
-
یادگیری طوطی‌وار، یادگیری از راه از بر کردن
ارجاع به لغت rote
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «rote» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rote
لغات نزدیک rote
- - rotc
- - rotche or rotch
- - rote
- - rote learning
- - rotenone