امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Ruckus

ˈrʌkəs ˈrʌkəs ˈrʌkəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun singular informal
انگلیسی آمریکایی آشوب، غوغا، هیاهو، جنجال، همهمه، هوچی‌گری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The children created a ruckus in the classroom.
- بچه‌ها در کلاس همهمه کردند.
- The political debate turned into a ruckus.
- مناظره‌ی سیاسی باعث جنجال شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ruckus

  1. noun disturbance
    Synonyms: big scene, big stink, bother, brawl, brouhaha, commotion, disorder, disruption, distraction, explosion, fisticuffs, fracas, fray, fuss, hubbub, hullabaloo, interruption, quarrel, racket, rampage, riot, rumble, rumpus, stink, stir, turmoil, upheaval, uprising, uproar

ارجاع به لغت ruckus

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ruckus» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ruckus

لغات نزدیک ruckus

پیشنهاد بهبود معانی