معنی saber به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈseɪbər ˈseɪbə

توضیحات

حالت نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی sabre است.

معنی‌ها

noun countable

شمشیر (بلند و کمی خمیده - ویژه ی سواره نظام) قداره، شمشیر بلند نظامی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

noun countable

سابر، رشته‌ی ورزش شمشیر بازی

verb - transitive

با شمشیر زدن، با شمشیر کشتن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد saber

verb Kill with a saber

Synonyms: sabre
noun A stout sword with a curved blade and thick back

Synonyms: sabre, cutlass, injure, cavalry sword, kill, scimitar, sword

ارجاع به لغت saber

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «saber» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/saber

لغات نزدیک saber

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی