معنی sageness به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

seɪdʒ.nəs seɪdʒ.nəs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

عقل، معرفت، دانایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- Her sageness and experience made her the perfect candidate for the leadership role.

- دانایی و تجربه‌اش او را به کاندیدایی عالی برای نقش رهبری تبدیل کرده بود.

- the sageness of the old man

- معرفت پیرمرد

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sageness

noun Skill in perceiving, discriminating, or judging

Synonyms: acumen, astuteness, clear-sightedness, discernment, discrimination, eye, keenness, nose, penetration, perceptiveness, percipience, percipiency, perspicacity, sagacity, shrewdness, wit
noun Deep, thorough, or mature understanding

Synonyms: insight, profundity, sagaciousness, sagacity, sapience, wisdom

ارجاع به لغت sageness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «sageness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sageness

لغات نزدیک sageness

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند