امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Salad

ˈsæləd ˈsæləd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    salads

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable A2
غذا و آشپزی سالاد
- She ordered a Caesar salad with grilled chicken for lunch.
- او برای ناهار سالاد سزار با مرغ گریل‌شده سفارش داد.
- I love eating a salad on a hot summer day.
- من عاشق خوردن سالاد در یک روز گرم تابستان هستم.
noun countable uncountable
غذا و آشپزی سالاد مخلوط
- My grandma's recipe for fruit salad is a delightful hodgepodge of fresh berries, melons, and citrus fruits.
- طرز تهیه‌ی مادربزرگم برای سالاد مخلوط میوه، مخلوطی لذت‌بخش از انواع توت‌های تازه، خربزه و مرکبات است.
- Shirazi salad
- سالاد شیرازی (سالاد مخلوط متشکل از خیار، گوجه و پیاز)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد salad

  1. noun dish of vegetables
    Synonyms: coleslaw, fruit salad, greens, mixed greens, potato salad, tossed salad, Waldorf salad

ارجاع به لغت salad

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «salad» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/salad

لغات نزدیک salad

پیشنهاد بهبود معانی