امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Salaried

ˈsælərid ˈsælərid
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
حقوق بگیر، کارمند حقوق بگیر، دارای حقوق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a salaried position
- شغل با حقوق
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد salaried

  1. adjective Receiving a salary
    Synonyms: compensated, remunerated, stipendiary
    Antonyms: freelance
  2. adjective For which money is paid
    Synonyms: compensable, paying, remunerative, stipendiary

ارجاع به لغت salaried

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «salaried» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/salaried

لغات نزدیک salaried

پیشنهاد بهبود معانی