معنی saloon به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

səˈluːn səˈluːn

معنی و نمونه‌جمله

noun

( salon ) تالار، سالن زیبایی، رستوران، مشروب‌فروشی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- a dining saloon

- تالار ناهارخوری

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد saloon

noun business establishment that primarily serves liquor

Synonyms: alehouse, bar, barroom, beer joint, cocktail lounge, dive, drinkery, gin mill, hangout, joint, nightclub, pub, public house, speakeasy, taproom, tavern, watering hole

ارجاع به لغت saloon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «saloon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/saloon

لغات نزدیک saloon

- salon
- salonika
- saloon
- saloonkeeper
- saloop

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

tie sheep horse road fish bucket chip can leg ice skiing bullet square back board bush gold return